ملودی آهنگ زیبای زندگی

آریو برزن

سلام آریان خوشگلم. خوبی مامانی؟ حتما" تو این شبای مقدس تو هم تو آسمون پرستاره برای مامان و بابات دعا می کنی. یه خبر خوب دارم برات. تو دیروز سه شنبه 25 مرداد 90 ساعت حدود 12 ظهر صاحب دومین پسرعموت به نام "آریو برزن" شدی! مبارکه! با این حساب تو کوچیکترین پسر بین پسرعموهات میشی. امیدوارم بتونین دوستای خوبی برای هم باشین. هنوز عکس و تصویری ازش نداریم. آخه تهران زندگی می کنن و ما هنوز نتونستیم بریم دیدنشون. ایشاا... که آریو جون سالم و شاد باشه و تو زندگیش همراه پدر و ماد خوبشخوشبخت باشه.
26 مرداد 1390

خونه مادربزرگه...

آریان عزیزم. دیروز بالاخزه خونه ای که خریده بودیم تخلیه شد و من برای اولین بار داخل خونه رو دیدم. یاد خونه مادربزرگه افتادم. یه خونه سنتی دو طبقه با زیرزمین که البته با وجود اینکه قدیمی بود اما ظرافت های خاصی توش بکار رفته بود. یه حیاط نقلی داشت با چند تا درخت (انجیر، پرتقال، انگور و...) منم که عاشق اصالتم حس نوستالوژیم گل کرده بود حسابی. خیلی حس خوبی داشتم توی اون خونه. اما چون صاحب خونه قبلی بدون اجازه تمام کابینتای دو طبقه رو کنده بود و برده بود، بابایی خیلی عصبانی شد. (آخه قولشونو به کسی داده بود) طوری که وقتی برگشتیم خونه من که پیاده شدم در پارکینگو باز کنم براش، کنار دیوار وایسادم تا رد بشه، از عصبانیت حواسش نبود و خیلی نزدیک به ...
22 مرداد 1390

ارتقاه باباهی

آریان عزیزم. دیروز که اولین روز ماه مبارک بود، بالاخره باباهی سمتی رو که ماهها صحبتش بود رو گرفت و جلسه معارفه اش برگزار شد.(این تقارنو به فال نیک میگیرم و براش آرزوی موفقیت می کنم.)اما از همون جلسه تملق گویان وزیرآب زنانشروع کردنپيش مديرعامل و حراست بدگوييشو كردن كه هنوز هيچي نشده اعصاب باباتو حسابیخورد کردن. (فکر کنم باید یه خرمهره بزرگ ببندم به گردنش!) آریان جونم این سیستم مزخرف اداری ایرانی همینجوریه. حالا بعدنا که بزرگ شدی خودت بیشتر باهاش آشنا میشی و شاید مثل خیلی از ماهاازشم ضربه بخوری. هميشه هستن كسايي كه به جاي كار مفيد، تو ادارات كارشون شده تملق و زيرآب زني و چاپلوسي و نشست های زیرزمینی و توطئه چینی.... من نميدونم ما ايرانيا...
15 مرداد 1390

درگذشت نی نی و شلوغی سر باباهی

یادته توی پست " زایمان زودرس " برات راجع به خاله رعنا و نی نیش گفته بودم، پریروز باباهی برگشت و گفت که دختر کوچولوی خاله رعنا اینا از دنیا رفته! خیلی غصه ام شد، خیلی زیاد. آخه خاله رعنا این دومین تجربه بارداری ناموفقش بود، با این تفاوت که این دفعه حس مادر بودن براش خیلی ملموس تر بود و از دست دادنش سخت تر. وقتی بهش زنگ زدم که دلداریش بدم، بغض گلوشو گرفته بود و نتونست خودشو کنترل کنه و گریه اش گرفت. خیلی دلم سوخت.... ایشاا... به حق این شبای عزیز و مبارک، خدا به همه مامانای چشم انتظار هدیه بده و به همشون نی نی های سالم و صالح و باهوش و خوشگلی بده و آرزوشونو برآورده کنه و به زودی زود دل خاله رعنای مهربونو هم شاد کنه. آمین. این ماجرای...
15 مرداد 1390

گربه ناز خپلو...

آریان جونم عزیز دلم باید یه چیزی رو بهت بگم. بعد از اقدام ناموفق ماه گذشته از دكترم خواستم يه سري آزمايشات چك آپ كلي برام بنويسه. بعد از اينكه جواب آزمايش اومد، دكتر گفت يه عفونت فعال توكسوپلاسمایی داري كه از گربه يا گوشت نيمه خام یا سبزیجات آلوده به انسان منتقل ميشه و بايد تا سه ماه باردار نشي وگرنه بچت يا كور ميشه، يا ناقص الخلقه يا سقط ميشه.... از طرفي خيلي ناراحت شدم از طرفي خوشحال. چون توي آزمايشاتي كه قبل از اقدام گفتم برام بنويسن، اين آزمايشو ننوشته بودن و من از اين موضوع خبر نداشتم و اگه باردار ميشدم.... از طرفي از حكمت خدا ممنونم كه ماه گذشته نشد كه باردار بشم. سه ماه مدت خيلي زياديه. هرچي با دكترم چونه! زدم كه دارويي چيزي بده...
15 مرداد 1390

زایمان زودرس!

آریان عزیزم. ببخش که مدتیه باهات حرف نمی زنم. سرم کمی شلوغه. جون مامان برات بگه که خاله رعنا (زن دوست بابایی) پریروز زایمان کرد و دختر کوچولوشو ٧ ماهه به دنیا آورد. روز قبلش ظاهرا" سردرد داره و وقتی فشارشو چک می کنه می بینه فشارش بالاست و میرن بیمارستان، اونجام فشارش بالاتر میره و حتی به ١٨ روی ١٥ میرسه! طوری که دکترش گفته بود اگه فشارش پایین نیاد باید ختم بارداری رو اعلام کنن. با کلی آمپول و سرم سعی کردن فشارشو پایین بیارن که مدام نوسان داشت. بالاخره مجبور شدن سزارینش کنن و نی نی و مادرو از خطر نجات بدن. توی بیمارستان بیستون که گفته بود دستگاه برای نگهداری بچه نداریم و باید ببرینش امام رضا(نه خود امام رضا ها! بیمارستانش!) بعد که اونجا رف...
15 مرداد 1390

خونه سازی، خونه بازی!

سلام به آریان گل خودم. مامانی جون شمارش مهکوس برای احداثت! شروع شده و من و بابایی شور و هیجان خاصی داریم و برای رسیدن روز موعود لحظه شماری می کنیم. راستی چند روزه مشغول طراحی نقشه خونه هستیم. (نقشه ای ناشیانه کشیدی ام!!) گفتم از اونجائیکه قرن حاضر قرن فرزند سالاریه، تو یه الف کرم کوشولو رو هم در جریان امور بزارم! اینم نقشه ناشیانه خونه: از اتاقت خوشت میاد؟ ویوش خوبه؟! حالا اگه نظری، پیشنهادی، انتقادی داری همین الان اعلام کن. اگهاتاقت احتیاج به استخر و جکوزی و جنگل داشت از حالا بگو تا درختاشو بکاریم! البته ایرادایی داره. بعدشم باباهی برعکس من که عاچق هرچی قوس و انحنام، زیاد از طرح قوس دار من استقبال نکرد. من دلم میخ...
3 مرداد 1390
1